کد مطلب:36586 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

ترس از فراق یکی دیگر از انواع ترس ممدوح است











به غیر از ترس از عقوبت یا سوء عاقبت ترس دیگری هم داریم كه به آن ترس از فراق می گویند. ترسی كه یك عابد عارف دارد این است كه مبادا پس از وصال مبتلا به فراق شود و مبادا دوران انس بگذرد و دوران هجران به جای آن بنشیند. این همه سخنان كه شاعران عارف ما در خوف از فراق گفته اند حكایت از ترسی دارد كه آدمی با حضور در محضر خداوند به آن دچار می شود، یعنی، ترس از سقوط پس از صعود و درك شیرینی محرم خلوت انس بودن، این فراق تلخترین تجربه ای است كه ممكن است آدمی در دوران سلوك و ارتباط و نسبت خود با خدا به آن مبتلا گردد:


تلختر از فرقت تو هیچ نیست
بی پناهت غیر پیچاپیچ نیست


(مثنوی، دفتر اول، بیت 3909)


از فراق تلخ می گویی سخن
هر چه خواهی كن ولیكن این مكن


(مثنوی، دفتر اول، بیت 2418)

و از همه لطیفتر، غزل معروف مولانا در دیوان كبیر:

[صفحه 111]

ای خدا، این وصل را هجران مكن
سرخوشان عشق را نالان مكن


باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مكن


چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسكین و سرگردان مكن


بر درختی كه آشیان مرغ توست
شاخ مشكن، مرغ را پران مكن


گر چه دزدان خصم روز روشن اند
آن می خواهد دل ایشان، مكن


این طناب خیمه را بر هم مزن
خمیه ی توست، آخر ای سلطان مكن


نیست در عالم ز هجران تلختر
هر چه خواهی كن و لیكن آن مكن


(كلیات شمس، غزل 2020)

درست است كه برخی شاعران اینگونه سخنان را خطاب به معشوقهای دنیوی سروده اند اما اولا فراق معشوقهای زمینی هم تلخ است و ثانیا همیشه در پس هر مجاز، حقیقتی است و آن تجربه ی عمیق وجودی ترس حقیقتا از آن فراق معشوق واقعی است، آنجا كه هستی و نیستی فرد در گرو آن وصال و فراق است.

هیچ كس اطمینان ندارد كه اگر روزی او را به خلوت انس راه دادند، اقامتش در آنجا همیشگی باشد. خداوند به پیامبر محبوب خویش خطاب می كند كه:

لئن اشركت لیحبطن عملك (الزمر، 65)

اگر شرك بورزی همانا اعمالت تباه می شود.

و گفته اند صوفی ای در كوچه می گذشت و شنید كه این آیه را كسی در مسجدی می خواند، آشفته وار می رفت و با خود می گفت: اهكذا یخاطب الاحباب: آیا با احباب هم اینگونه درشت سخن می گویند؟!

[صفحه 112]


صفحه 111، 112.